۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۹ ۰۹:۱۱
الیکا-عبدالرزاقی-در-بازدید-از-کمیته-ملی-پارالمپیک-سفیری-جنبش-پارالمپیک-برای-من-افتخار-است
الیکا عبدالرزاقی، بازیگر تئاتر، سینما و تلویزیون که اخیرا درخصوص معلولیتش با رسانه ها صحبت کرده است، طی بازدیدی از کمیته ملی پارالمپیک اظهار داشت: سفیری جنبش پارالمپیک برایم افتخار است و تلاش می کنم در حد بضاعتم نشر دهنده افتخار آفرینی ورزشکاران پارالمپیکی کشورمان باشم.
الیکا عبدالرزاقی، بازیگر تئاتر، سینما و تلویزیون که اخیرا درخصوص معلولیتش با رسانه ها صحبت کرده است، طی بازدیدی از کمیته ملی پارالمپیک اظهار داشت: سفیری جنبش پارالمپیک برایم افتخار است و تلاش می کنم در حد بضاعتم نشر دهنده افتخار آفرینی ورزشکاران پارالمپیکی کشورمان باشم.

عبدالرزاقی که در مصاحبه ای از تمایلش برای آشنایی با ورزش های پارالمپیکی کشورمان گفته بود، به پیشنهاد روابط عمومی و دعوت دبیر اجرایی کمیته ملی پارالمپیک، با حضور در کمیته با فعالیت های مختلف آشنا شد.

فکر نمی کردم به سرعت دعوت شوم
ابتدا از دعوت دبیر اجرایی کمیته ملی پارالمپیک، آقای هادی رضایی قدردانی می کنم. راستش از این دعوت خیلی هیجان زده شدم و اصلا فکر نمی کردم کمتر از ۲۴ ساعت بعد از مصاحبه من و اعلام تمایلم برای آشنایی بیشتر با ورزش افراد دارای معلولیت، این اتفاق بیفتد و به کمیته ملی پارالمپیک دعوت شوم. 
با توجه به مشغله هایی که می دانم در این کمیته وجود دارد، این مساله برایم بسیار ارزشمند است که یکی از مسئولین کمیته ملی پارالمپیک این دعوت را انجام داد و واقعا از حضورم در این مکان انرژی خوبی گرفتم و این اتفاق را به فال نیک می گیرم و از بازدید موزه ملی ورزش، المپیک و پارالمپیک هم لذت بردم.



" گیلن - باره" ؛ سندرمی که زندگی ام را تغییر داد
یازده ساله و محصل کلاس پنجم بودم که این اتفاق افتاد. یک روز که از مدرسه به خانه برمی گشتم متوجه شدم مثل همیشه نمی توانم راه بروم و زمانی که  به منزل رسیدم بر روی زمین افتادم. بعد از آن اتفاق سه روز به صورت کامل از کمر به پایین حس نداشتم و دچار فلج موقتی شدم. آن زمان در رشت زندگی می کردیم و در بیمارستان همان شهر بستری شدم و پزشکان علت این اتفاق را سندرم " گیلن - باره" تشخیص دادند که نوعی اختلال نادر است و منجر به حمله سیستم ایمنی به اعصاب بدن و از کار افتادن عضلات می شود.
بعد از این اتفاق حس پای راستم آرام آرام برگشت اما پای چپم از قسمت مچ به پایین کاملا بی حرکت شد و از آن زمان تا کنون در همان حالت باقی مانده است.


خانواده، بزرگ ترین شانس زندگی من 
می توانم بگویم بزرگ ترین شانسی که در زندگی ام داشته ام، خانواده ام بوده اند. من هم مثل همه افرادی که با شرایط جدید جسمی مواجه می شوند، بهم ریختم و کمی خودم را باختم اما برگ برنده من فضای خانواده ام بود که به خاطر شوخ طبعی و روحیه بانشاطی که داشتند و دارند، به من کمک کردند که سریع با شرایط جدید کنار بیایم. معمولا در مواجهه به معلولیت دو اتفاق می افتد؛ یا فرد به صورت ناخودآگاه خودش را محدود می کند و یا از سوی خانواده و اطرافیان با محدودیت ها مواجه می شود. 
در مورد من این اتفاق نیفتاد و چون رفتار خانواده ام با من تفاوتی با قبل نکرده بود و به گونه ای برخورد شد که انگار هیچ تغییری به وجود نیامده، من توانستم خودم را سریع بازیابی کنم و در واقع استحکام اولیه را در کانون خانواده پیدا کردم.



می خواستم ورزشکار حرفه ای بشوم
اگر این اتفاق نمی افتاد و این معلولیت به وجود نمی آمد، قطعا امروز یک ورزشکار حرفه ای بودم. از کودکی فرد پر جنب و جوشی بودم و همیشه در مسابقات ورزشی مدرسه شرکت می کردم و در چشم اندازم برای آینده ورزش نقش پررنگی داشت. شاید تنها جایی که برای خودم کم گذاشتم، همین ادامه دادن ورزش بعد از معلولیت است. گاهی فکر می کنم اگر ذهن الان را داشتم و اطلاع رسانی در خصوص ورزش افراد دارای معلولیت نیز مثل امروز بود، شاید همان مسیر ورزش را این بار در بخش پارالمپیک دنبال می کردم . اما به هر حال درآن زمان هنوز این قدرت را در خودم نمی دیدم که با شرایط جدیدم وارد ورزش هم بشوم و کمی جا زدم و عقب نشینی کردم.
در این زمینه باید گفت نقش رسانه ها هم بسیار مهم است، در آن دوران مثل امروز تشویق افراد دارای معلولیت به ورزش به این شدت نبود و به همان انداز انعکاس فعالیت هایشان نیز کمتر و افرادی مثل من جرات و جسارت ورود به این عرصه را کمتر در خود می دیدند اما خوشحالم که در زمان حال اینگونه نیست و برای ورود افراد دارای معلولیت به ورزش تلاش های زیادی می شود.



مادر؛ مشوق همیشگی 
بعد از این اتفاق و تغییر مسیر زندگی ام فکر می کردم شاخه هایی مثل شعر، ادبیات و نویسندگی را انتخاب کنم. یکی از علاقه های من در دوران نوجوانی مطالعه مجلات سینمایی به خصوص مجله " فیلم" بود و همین علایق باعث شد تا مادرم مرا برای ورود به دوره های بازیگری و تئاتر تشویق کند. 
عامل اولیه این تشویق و سوق دادن از سوی مادرم، تقویت اعتماد به نفس و از بین رفتن روحیه خجالتی من بود اما بعد از ورود متوجه شدم که با چه دنیای زیبایی طرف هستم و با عشق در ادامه مسیر حرکت کردم و باید بگویم واقعا تئاتر درمانی برای من بسیار موثر بود.
حالا تمام تلاشم را می کردم که بهترین خودم را به نمایش بگذارم و با اینکه معلولیت من در حد شدید نیست اما در تمرین ها و صحنه های تئاتر و بازیگری تلاش می کردم به گونه ای کار کنم که انرژی ام تقسیم شود و از پا ننشینم و این تفاوت فیزیکی باعث تفاوت در عملکردم و کیفیت کارم نشود. این انگیزه همیشه و از ابتدا با من بوده  و معقتدم باید انرژی و تمرکز بیشتری روی کارم بگذارم و به همین خاطر معتقدم افراد دارای معلولیت عمدتا موفق تر عمل می کنند.



می خواهم سفیر جنبش پارالمپیک باشم 
من زیاد اهل خبر نیستم اما موفقیت های ورزشکاران پارالمپیکی کشورمان آنقدر پررنگ است که کم و بیش از آنها مطلع هستم. بازدید امروز اما برای من بسیار خوشایند بود و خوشحالم که اطلاعات خوبی در این زمینه بدست آوردم. آمادگی خودم را برای سفیر بودن در جنبش پارالمپیک اعلام می کنم و تلاش می کنم در حد بضاعت و توانم منعکس کننده این رخدادهای شیرین باشم.
معتقدم هر چه در این زمینه بیشتر اطلاع رسانی شود، فرهنگ سازی در جامعه و به دنبال آن تغییر نگرش نسبت به افراد دارای معلولیت نیز تغییر می کند و با توجه به اینکه معلولیت یک احتمال برابر است و ممکن است در هر لحظه شرایط برای هر کس تغییر کند، باید در این زمینه زیرساخت های فرهنگی و نیز به دنبال آن مناسب سازی شهری را تقویت کنیم.
امیدوارم به زودی و با عادی شدن شرایط و از سرگیری اردوهای ورزشکاران پارالمپیکی بتوانم در کنار ورزشکاران حضور پیدا کنم و مشتاقانه منتظرم تا خودم نیز بتوانم رشته های پارالمپیکی را امتحان کنم و تلاش می کنم روزی در این زمینه هم به آنچه همیشه در ذهنم بود برسم.

با همت می توانید دنیا را فتح کنید
در پایان خطاب به همه افراد دارای معلولیت به ویژه افرادی که به تازگی با شرایط جدید جسمی شان مواجه شدند می گویم که می دانم در شرایط سختی هستید و دوران پرفشاری را تحمل می کنید اما همین حالا به شما قول می دهم که با این تغییرات، توانایی هایی در شما، بدون آنکه خودتان بدانید، تزریق شده و با همت می توانید دنیا را هم فتح کنید.


 

کد خبر : ۳,۹۰۸
اشتراک در