روایت ساره جوانمردی ملیپوش پرافتخار پاراتیراندازی ایران، از تلاش برای رسیدن به سکوی هانگژو تا آرزوهای مادرانهاش برای پارالمپیک پاریس ۲۰۲۴.
به گزارش روابط عمومی کمیته ملی پارالمپیک، امروز چهارشنبه سیزدهم دی ماه، همزمان با ولادت با سعادت حضرت فاطمه زهرا (س) و روز زن، ساره جوانمردی بانوی قهرمان پرافتخار پاراتیراندازی کشورمان به مروری بر خاطرات بازیهای پاراآسیایی هانگژو و آرزوهای مادرانه خود برای حضور در بازیهای پارالمپیک پاریس ٢٠٢۴ پرداخته است.
***
در آلبوم خاطرات هانگژو ۲۰۲۲ به اضافه یک سال تعلیقاش، برخی تصاویر به سوژه رسانهای تبدیل شدند و یکی از ماندگارترین قابهای آن، ایستادن مادر ایرانی بر سکوی نایبقهرمانی بازیهاست؛ زنی که از شیراز و تهران تا چین و ماچین، لندن و ریو و توکیو، بر بلندترین سکوهای آسیا و پارالمپیک و جهان ایستاده و در هانگژو فرزند سه ماهه خود را تنگ در آغوش کشیده. در این تصویر، مدال مادر را بر گردن پسرک انداختهاند، رد نگاه کودک به پرنده آبیرنگ و الهامبخش بازیهای پاراآسیایی میرسد و چهره خستهی مادر جوان مقابل همه دوربینها سراسر لبخند است.
ساره جوانمردی ملیپوش پرافتخار تیم پاراتیراندازی کشورمان این روزها رویای پاریس و یک پارالمپیک متفاوت را همراه با فرزندش در سر دارد.
** برگردیم به پیش از بازیها. از چه زمانی و چطور تصمیم گرفتی با آوش به هانگژو بروی؟
من از آذر ۱۴۰۱ به دنیای مادری و دوران سخت و شیرین انتظار تولد فرزندم قدم گذاشتم و به فدراسیون جانبازان و کمیته ملی پارالمپیک اعلام کردم که امکان حضور در هانگژو را ندارم و اجازه خواستم پس از وضعحمل، در مسابقات کسب سهمیه پارالمپیک شرکت کنم. پنج ماه بعد، در جلساتی با حضور دکتر کارگری رئیس کمیته ملی پارالمپیک و دکتر کاظمیپور معاون ورزش بانوان وزارت ورزش و نایب رئیس کمیته ملی پارالمپیک پیشنهاد حضورم و پرچمداری کاروان در هانگژو مطرح شد و من پس از مشورت و بررسی شرایطم در نهایت پذیرفتم.
** تصور حضور در مراسمی به بزرگی افتتاحیه، در کشوری دیگر با نوزادی سهماهه نگرانت نمیکرد؟
بله، نگران بودم. پس از اعلام انصراف از هانگژو، تصمیم داشتم در صورت مخالفت با اعزامم به مسابقات کسب سهمیه پاریس خداحافظی کنم. اما انتظار پیشنهاد پرچمداری را نداشتم. با شرایط بارداری و بعد از آن و مراقبت از نوزاد، هانگژو فضای ناشناختهای به نظر میرسید. یک ماه طول کشید تا به جمعبندی برسم. من اجازه خواستم از تاریخ پذیرشم تا افتتاحیه، هر وقت احساس کردم آمادگی لازم را ندارم، انصراف بدهم که مسئولان موافقت کردند و شرایط به نظر قابل کنترل بود. توکل به خدا و موافقت شرط انصرافم در صورت نیاز، به پذیرش و آرامشم کمک کرد.
** اما با پیشنهاد بعدی از پرچمداری، به ایستادن در خط آتش تپانچه ده متر رسیدی!
(با خنده) دقیقا. بعد از مدتی این بحث پیش آمد که وقتی هانگژو میروی به خودت فرصت یک رقابت دیگر را هم بده... من بارها در مسابقات مختلف تیر زده بودم. با چند ماه تمرین و تکیه بر تجربیاتم تقریبا به شرایط مطلوب فنی نزدیک میشدم اما قصه هانگژو واقعا فرق داشت.
دوران بارداری و مسائل خاص آن، ماهها انتظار و نگرانیهای تولد اولین فرزند و آن تجربهای که از مادر شدن نداشتم باعث شد قبول نکنم. اما موضوع دوباره مظرح شد، با این ایده که اصلا به مدالآوری فکر نکنم و فقط به عنوان مادری که سابقهی قهرمانی دارد به میدان بروم.
** از آمادگی سریعات برای هانگژو بسیار گفته شد، اخیرا هم سایت کمیته بینالمللی پارالمپیک در مرور ٢٠٢٣ و رویدادهای شاخص بازیهای پاراآسیایی به کسب نشان نقره تنها ۳ ماه پس از تولد فرزندت اشاره کرده است اما بسیاری، از پشت صحنه این سکو بیخبرند.
(مکث میکند و با صدای بغضآلود ادامه میدهد) سوال خوبی پرسیدید. ما بیشتر صحنه را میبینیم تا پشت آن. شما میدانید، من در این سالها بیشتر، روی سکوی قهرمانی ایستادهام و بار سنگین طلا و انتظارات همیشه بر شانه قهرمانهاست. بنابراین با وجود تاکیدها بر مهم نبودن نتیجه به هرحال نگرانیهایی داشتم.
*با این اوصاف، چقدر فرصت تمرین و تیراندازی داشتی؟
برایم یک خط ده متر خریداری شد. همسرم آن را در خانه نصب کرد و در ماههای هفت و هشت بارداری، هر وقت که احوال جسمی و روحی اجازه میداد تمرینات خشک (بدون تیر) را دنبال میکردم. برای حفظ سلامت فرزندم و شوک صدای شلیک در محیط بسته، نمیتوانستم تیر بزنم.
به خودم وعده دادم بیست روز بعد از تولد تمریناتم را شروع میکنم. (با خنده) اما خیال خامی بود. با تولد آوش مادر و خواهرم مدتی کمک کردند ولی با بازگشتشان، هر روز چالش و تجربه جدیدی را پشت سر میگذاشتم. با اینکه همسرم در ساعات بعد از کار در کنارم بود، تمریناتم حدود دو ماه تعطیل شد. بیخوابیهای ناشی از استرس تمرین نکردن را به بیخوابیهای نگهداری از نوزاد اضافه کنید. در نهایت، با همکاری همسرم تقریبا یک ماه تیر زدم. دو هفته آخر پیش از بازیها تمرینات سالنیام جدیتر شد. سرپرست و همچنین خانم علیاکبری، مربی تیم ملی، در جلسات صبح تا ظهر در نگهداری آوش بسیار کمک میکردند که از هر دو سپاسگزارم. اما جلسات عصر را که بیشتر تمرین فینال بود از دست میدادم. آوش بیتاب میشد و نمیماندیم که همین تاثیرش را در فینال هانگژو نشان داد.
** روی سکوی هانگژو و در لحظاتی که مدال را بر گردن آوش میانداختند، ساره جوانمردی به چه چیزی فکر میکرد؟
تصویر آن دوران پر استرس، از قبل بازیها تا روز مسابقه پیش چشمانم بود. با وجود آنکه میگفتند نتیجه مهم نیست لحظات پرفشاری را برای مسابقه پشت سر گذاشته بودم. میخواستم در مسیر جدید با فرزندم دست پر به خانه برگردیم. نداشتن تجربه مادری، دوری از خانواده، نگرانی از مسائلی مانند افتتاحیه، پرچمداری و خیلی چیزهای دیگر باعث شد وقتی مدال را گردن آوش انداختند، همه وجودم سراسر بغض شود. از صمیم قلب خوشحال بودم که بالاخره توانستم نتیجه همهی ریسکها، رنجها و تلاشها را به پسرم، ارزشمندترین هدیه زندگیام، هدیه بدهم. خدا به ما نظر کرده بود.
** چه واکنشهایی نسبت به حضور آوش در هانگژو دیدی؟
همه ورزشکاران در دهکده با ذوق و خوشحالی ابراز محبت میکردند. شاید هزاران عکس با آوش گرفته شد. توزیع مدال ما در چین هم بازتاب گستردهای داشت. وقتی ما را خارج دهکده میدیدند، ویدئوی مسابقات و مدال را نشانمان میدادند.
**به نظرت ساره قبل از تولد آوش و بعد از آن چقدر فرق کرده؟
بسیار. دختری که یک روز هم تمرین را رها نمیکرد و بزرگترین دغدغهاش ورزش بود. امروز اولویت را به فرزندش میدهد. بسیار صبورتر است و ناخودآگاه حاضر است برای خوشبختی فرزندش از خودش بگذرد.
** در پایان از برنامهت برای بازیهای پاریس بگو؟
پیش از هر صحبتی از همه بازیکنانی و افرادی که ما را کنار خودشان با صبوری پذیرفتند و همراهی کردند، سپاسگزارم.
من به آرزوهای ورزشیام از چندین و چند طلای پاراآسیایی تا قهرمانی جهان و پارالمپیک رسیدهام. پرچم کشورم را بالا بردهام و با شنیدن سرود ایران قلبم سرشار از عشق شده.
اعتراف میکنم با مادر شدن، به خداحافظی فکر کردهام. اما با دعوتم به هانگژو، بازتاب آن و خاطرهای که برای همه به یادگار ماند و سهمیهای که در این بازیها کسب کردیم، دوست دارم حمایت بشویم. میدانم که بالاخره من و آوش باید از یک جایی مسیرمان را از ورزش قهرمانی جدا کنیم اما به عنوان ساره، مادری از ایران دوست دارم اولین و آخرین پارالمپیک را همراه فرزندم، در پاریس ٢٠٢۴ تجربه و بعد خداحافظی کنم.