غلام فقط یک تکه نان داشت. یک لقمه خودش می خورد و یک لقمه به سگی که کنار او بود می داد.
امام کریم از او پرسید چه می کنی؟!
غلام گفت: شرم دارم که پیش این مخلوق خدا شکمم را سیر کنم در حالی که او گرسنه است.
امام حسن مجتبی (علیه السلام) به او فرمود: همین جا منتظر باش.
هنگامی که برگشت به غلام فرمود: من تو را از اربابت خریداری کردم.
غلام خوشحال شد و گفت باعث افتخار من است که غلامی شما کریم را بکنم.
امام مهربان فرمودند: اما من در راه خدا تو را آزاد کردم و این باغ را نیز از اربابت خریداری کردم و به تو می بخشم.
برداشتی از کتاب "زندگانی امام حسن (علیه السلام)" ص 33